هو سمیع
.
#قسمت_پنجاه و چهارم
.
خانواده ها از هم خیلی خوششون اومده بود
نشستیم تو جمع
همه متوجهمون شدند
از سروان نطرش رو پرسیدند
- عالی تر از چیزی بود که می خواستم
همه زدند زیر خنده
باباش از هول بودن خودش تو خواستگاریش و عقدش گفت
-منم تو مجلس عقد هر مکثی که عاقد می کرد یه بله می گفتم ، عاقد می گفت صبر کن بابا
ادامه مطلب
درباره این سایت