هو الحی
.
#قسمت_نوزدهم
.
موقع نماز صبح پیرمرد بیدارم کرد
- پاشو بابا جان
پاشو نمازت رو بخون
بیدار شدم
تب کارن بهتر شده بود اما هنوز هذیون می گفت
پیر مرد تا صبح نخوابیده بود
- تاصبح طفل معصوم اسم تو رو می گفت
زینب خاتون، بابا جان، جانماز من و بیار کمک کن نمازم رو بخونم
بلد شدم
سه شنبه بود
ادامه مطلب
درباره این سایت