هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_هشتم

.

کارن حرف ها رو یا فارسی می زد یا هندی 

و نمی گذاشت من یا اون ها بفهمیم حقیقت چیه

فقط این بازی رو خود کارن می دونست تا اینکه من و گیتا رفتیم یکم باهم وقت بگذرونیم

گیتا تعریف کرد که اون روز که فیلم می گرفته من رو به عنوان عروسشون معرفی کرده و این بار که رفته بوده گفته ما نامزد کردیم و باید برای خواستگاری بیاند

و اداب و رسوم ما رو گفته بود

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دکتری بدون آزمون (استعداد درخشان) آروشه سنگسر مجله ديدني سیمرغ پرواز مجالی برای تسهیم دانش و تجربیات دانلود رمان دلتا دکور موسسه حقوقی و داوری دادگستر برتر آمل گلبن افرا