هو الحی

.

#قسمت_سی_و_چهارم

.

 

- یادته بیمارستان بودم

- خب

- اون موقع که بیرونت کردم همه ی حقیقت رو به حاج بابا گفتم

با خودم فکر می کردم وقتی بفهمه می زنه تو گوشم

اما وقتی فهمید نوازشم کرد و گفت اگه می خوامت برم دنبال انتخاب دلم

یادم رفته بود

تا اینکه خانواده ام رفتن

یاد حاج بابا افتادم اما نمی دونم چرا

تو تمام مدت ایران بودنم اون تنها کسی بود که نوازشم کرده بود

رفتم پیشش

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کلینیک زیبایی گلدن رویال omen محمدعلی قنبری کپی ایران Twana فیلماتیک بهترین نرده حفاظ در ایران کودک من j_khiiabaniian زمین ناهموار - وبگاه بیژن ابراهیمی